سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شکوفه های زندگی
 
لینک دوستان

السلام ای وادی کرببلا
السلام ای سرزمین پر بلا
السلام ای جلوه گاه ذوالمنن
السلام ای کشته های بی کفن

باز محرم شدو دلها شکست از غم زینب دل زهرا شکست
باز محرم شد و لب تشنه شد از عطش خاک کمرها شکست
آب در این تشنگی از خود گذشت دجله به خون شد دل صحرا شکست
قاسم ولیلا همه در خون شدند این چه غمی بود که دنیا شکست
محرم ماه غم نیست ماه عشق است محرم مَحرم درد حسین است


پیشاپیش فرا رسیدن ماه محرم ، ماه پیروزی خون بر شمشیر را بر عاشقان آن حضرت تسلیت عرض میکنم


[ دوشنبه 90/8/30 ] [ 11:12 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

 

مناجات بت خدا

گفتگو با خدا 

خواب دیدم .در خواب با خدا گفتگویی داشتم 

خدا گفت :0 

پس می خواهی با من گفتگو کنی؟ 

گفتم اگر وقت داشته باشید. 

خدا لبخند زد. 

وقت من ابدی است. 

چه سوالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟ 

چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب می کند؟ 

خدا پاسخ داد:

این که آنها از بودن در دوران کودکی ملول می شوند، 

عجله دارند زودتر بزرگ شوند و بعد،

حسرت دوران کودکی را می خورند. 

اینکه سلامتشان را صرف به دست آوردن پول می کنند ،  

و بعد 

پولشان را خرج حفظ سلامتی می کنند.

اینکه با نگرانی نسبت به آینده 

، زمان حال را فراموش می کنند.

 
آنچنان که دیگر نه در حال زندگی می کنند ، نه در آینده
 

این که چنان زندگی می کنند که گویی ، نخواهند مرد.

وآنچنان می میرند که گویی هرگز نبوده اند.
 

خداوند دستهای مرا در دست گرفت
 

و مدتی هر دو ساکت ماندیم.
 

بعد پرسیدم
 

به عنوان خالق انسانها
 

می خواهید آنها چه درسهایی از زندگی را یاد بگیرند ؟
 

یاد بگیرند که نمی توان دیگران را

مجبور به دوست داشتن خود کرد

اما می توان محبوب دیگران شد.
 

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند
 

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد.
 

بلکه کسی است که نیاز کمتری دارد.

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق، در دل
 

کسانی که دوستشان داریم ایجاد کنیم.
 

ولی سالها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد.
 

با بخشیدن بخشش یاد بگیرند.
 

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند.
 

اما بلد نیستند احساسشان را ابراز کنند یا نشان دهند.
 

یاد بگیرند که می شود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند،
 

اما آن را متفاوت ببینند.
 

یاد بگیرند که همیشه کافی نیست دیگران آنها را ببخشند.
 

بلکه خودشان هم باید خود را ببخشند.
 

و یاد بگیرند که من اینجا هستم
 

همیشه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


[ جمعه 90/8/27 ] [ 7:55 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

                                               حضرت نوح

حضرت نوح (ع) نخستین پیامبر اولوالعزم بود که خداوند او را با کتاب و شریعت مبعوث فرمود

شریعت و کتاب او نخستین شریعت و کتابی بود که مشتمل بر قوانین و احکام الهی بوده است.

حضرت نوح دومین پدر نسل کنونی انسان است و بجز آدم و ادریس که قبل از او بودند، نسبت سایر پیغمبران الهی به او منتهی می‌گردد.

نام همسر وی «والیه» و گناه او این بود که در نزد قوم خود، نوح علیه السلام را مجنون معرفی کرد.

نام پسران او حام و سام و یافث و نام پسر گناهکارش که در هنگام طوفان نوح غرق شد، کنعان بود.

به تصریح قرآن کریم، حضرت نوح (ع) به مدت 950 سال قومش را به خداپرستی دعوت کرد. او اولین پیامبری است که در زمانش عذاب طوفان بر منکران و مشرکان فرود آمد.

در قرآن کریم داستان نوح به تفصیل بیان شده است. به تصریح قرآن، قوم نوح بت‌پرست بودند و او را می‌آزردند؛ اما نوح در رسالت خود شکیبایی و استقامت می‌ورزید و مردم را به توحید دعوت می‌کرد.

با این همه، هیچ کس جز عده کمی به او ایمان نیاورد. آنگاه قومش را به آمدن عذاب الهی تهدید کرد اما آنها به انکار و لجاجت و عناد ادامه دادند تا آنکه نوح نومید شد و نفرین کرد؛ خداوند نیز دعای او را مستجاب کرد و به وی فرمود که کشتی بزرگی بسازد.

هنگام نزول عذاب، نوح به همراه پیروان اندک خود سوار کشتی نوح شد. همه مشرکین در این طوفان غرق شدند، سرانجام عذاب الهی به پایان رسید و کشتی نوح بر کوه جودی قرار گرفت.

عمر نوح بسیار طولانی بود، به طوری که در ادبیات عربی و فارسی ضرب المثل شده است.

در تاریخ و روایات، عمر او بین هزار تا دو هزار و هشتصد سال نقل شده است که از این مدت 950 سال را به رسالت و پیامبری مشغول بود.


[ جمعه 90/8/27 ] [ 4:55 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

خدایا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسیدن عید غدیرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک


[ چهارشنبه 90/8/25 ] [ 3:42 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

نوح(ع): این کلمه عربی است و از نوحه می آید. به معنی کسی که بسیار گریه می کندو 43 بار در قرآن آمده است.
ابراهیم(ع): این کلمه غیر عربی و سریانی است و به معنی پدر مهربان و در قرآن 68 بار آمده است.
موسی)ع): این کلمه معرب (عربی شده ی ) «موشه » یعنی از آب کشیده شده است که در اصل عبری است و اشاره به از آب کشیدن حضرت موسی(ع) در نوزادی دارد و 135 بار در قرآن آمده است.جالب است بدانید حتی امروزه در بسیاری از کشورها این نوع سبدها ی مخصوص حمل نوزاد را «سبد موسی » می گویند.
عیسی (ع): این کلمه معرب «ایستوع» در زبان عبری است و به معنی مرد بزرگ و مبارک است و 25 بار در قرآن آمده است.
محمد(ص) : این کلمه عربی و به معنای ستوده و حمد شده است . این کلمه 4 بار در قرآن آمده و یک بار نیز به نام احمد از او یاد شده است. هم چنین سوره ای از قرآن به نام اوست.


[ یکشنبه 90/8/22 ] [ 11:54 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

حضرت محمد (ص)  :                حضرت محمد

حضرت محمد (ص)(آخرین پیامبر الهی) پنجمین پیامبر الوالعزم است،نام آن حضرت چهار بار در قرآن آمده،نام دیگرش احمد است آن هم یکبار در قرآن ذکر شده،ولی القاب آن حضرت به عنوان نبی و رسول،بشیر،نذیر،خاتم النبیین دهها بار در قرآن خاطر نشان شده است.قرآن آخرین کتاب آسمانی معجزه جاویدان پیامبر اسلام و نشانه ی عظمت مقام آن حضرت است.

پیامبر اسلام 17 ربیع الاول (عام الفیل)،سال 622 میلادی،در مکه معظمه به دنیا آمد،نام مادرش آمهنه بنت وهب و نام پدر برزگوارش عبدالله است و در چهل سالگی زمانی که در فراز کوه حرا به عبادت و مناجات مشغول بود جبرئیل امین از جانب خدا او را به نبوت مبعوث فرمود.

3پسر و4 دختر حاصل عمر آن حضرت است،حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) آخرین دختر آن حضرت،مادر امامان معصوم و همسر پیشوای اول شیعیان،مولای متقیان امیر مومنان علی (ع) میباشد.

زندگی آخرین پیامبر پر از فراز و نشیب و حوادث و جنگهای متعدد است.در ابتدای رسالت،بیشتر مشرکین مکه او را استهزاء می کردند و به مردم ساحر و دروغگو معرفی می کردند ولی خداوند متعال او را از شر همه ی مشرکان محفوظ می داشت.

زمانیکه پیامبر اسلام دعوت خود را آشکار کرد بیشتر مشرکین مکه مخالفت خود را با این دعوت اعلام کردند و تنها حضرت علی (ع) و حضرت خدیجه(علیها السلام)از آن حضرت پیروی کردند و آن دو اولین مردو زنی بودند که به اسلام گرویدند.

یکی از مهمترین وقایعی که در اوایل بعثت روی داد معراج پیامبر است.معراج پیامبر از دو قسمت تشکیل می شد:از مکه به بیت المقدس و از بیت المقدس به سوی آسمانها و ملأ اعلا.دیدنی های پیامبر در شب معراج بسیار است،از جمله آن حضرت از بهشت برین و عرش الهی دیدن کرد و سپس اخبار آنجا را گزارش داد.

یکی از داستان های مهم زندگی پیامبر ماجرای عظیم هجرت او و یارانش که 13 سال بعد از بعثت بود،از مکه به مدینه است و این هجرت مبدای برای تاریخ اسلام شد.

پس از این که پیامبر از مکه به مدینه هجرت نمودند،مشرکین قریش به این فکر افتادند که ریشه اسلام را از بیخ و بن بر کنند به همین جهت به فکر جنگهای متعددی افتادند.جنگ بدر اولین جنگی بود که علیه مسلمانان انجام دادند که مشرکین به شدت شکست خوردند،سپس به تلافی این جنگ،جنگ دیگری بنام احد راه انداختند،که چون مسلمانان از فرمانده خود اطاعت نکردند در این جنگ شکست خوردند.

از دیگر جنگهای مهم صدر اسلام،جنگ احزاب (خندق) بود که پیامبر فرمود:تمام ایمان در برابر تمام کفر قرار گرفت.

در این جنگ برای براندازی اسلام و مسلمین بیش از 10 هزار نفر از قبیله های مختلف شرکت داشتند.

سلمان فارسی کندن خندق را به پیامبر پیشنهاد داد،حضرت این پیشنهاد را پذیرفت و به مسلمانان دستور داد تا این کار را انجام دهند،زمانیکه مشرکین به نزدیکی مدینه رسیدند با چیز عجیبی که تا بحال آن را تجربه نکرده بودند روبه رو شدند و در پشت خندق متوقف شدند و نتوانستند به پیشروی ادامه دهند.

قهرمانیهای بی نظیری که حضرت علی (ع) در این جنگ از خود نشان داد و آن غلبه بر عمروبن عبدود پهلوان عرب بود،پیروزی را برای مسلمانان به ارمغان آورد.جنگهای دیگری نیز به وقوع پیوست که مهمترین‌ آنها فتح مکه بود.

پیامبر اسلام برای ابلاغ رسالت خود نامه هایی برای سران کشورها و شهرها از جمله به دو ابر قدرت آن زمان یعنی کشور ایران و روم نوشت و آنها را به اسلام دعوت کرد.خسروپرویز که پادشاه آن زمان ایران بود با کمال غرور و گستاخی نامه پیامبر را پاره کرد.

پیامبر اسلام که مظهر رأفت و مهربانی و رحمت بود از گستاخی های سران دولتها و یا مشرکین زیاد ناراحت نمی شد و به تبلیغ خود ادامه می داد،همچنین او با زیر دستان و مستمندان و مستضعفان بسیار مهربان،و پیوسته با آنها همدم و همنشین بود.

مهمترین واقعه زمان پیامبر که سرنوشت همه مسلمین را رقم می زد و حق را از باطل جدا می کرد انتخاب حضرت علی (ع) به جانشینی بعد از خود بود.این دستور که پس از مراسم آخرین حج پیامبر از جانب خداوند متعال بر پیامبر نازل شد،در سر زمین غدیر خم (پنج کیلومتری جحفه) بوقوع پیوست.

بیابان غدیر در حقیقت چهار راهی بود که مردم حجاز را از هم جدا می کرد،راهی بسوی مدینه و راهی به عراق و راهی به مصر و راهی به یمن.

پیامبر (ص) دستور توقف داد،اعلام کرد آنها که جلوتر رفته اند برگردند و آنها که نرسیده اند برسند.

جمعیتی بالغ بر 90 هزار و به قول بعضی 114 هزار و به قول بعضی دیگر 120 هزار یا 124 هزار نفر در آن بیابان سوزان گرد هم آمدند،همه در انتظار بودند تا ببینند پیامبر می خواهد چه امر مهمی را ابلاغ کند.

روز پنجشنبه 18 ذیحجه بود که به دستور پیامبر منبری از جهاز شتران ترتیب دادند،پیامبر بر فراز آن رفت و پس از حمد و ثنا و مطالب دیگر ناگهان خم شد دست علی (ع) را گرفت و بلند کرد و فرمودهر کس که من مولا و رهبر او هستم این علی مولا و رهبر اوست) این جمله را سه بار و به گفته بعضی چهار بار تکرار کرد،آنگاه در حق دوستان علی (ع) دعا و در حق دشمنانش نفرین نمود،سپس اعلام کرد که این موضوع را حاضران به غایبان برسانند.

پس از آن،مسلمانان به دستور پیامبر(ص) با شور و هیجان به حضور علی (ع) رسیده و مقام امامت و رهبری آن حضرت را پس از پیامبر به او تبریک و تهنیت گفتند.

به این ترتیب،آیین اسلام توسط پیامبر پس ازتعیین جانشین به پایان رسید و آنچه بر عهده پیامبر اسلام گذاشته شده بود،انجام پذیرفت.

سرانجام 28 صفر سال 11 هجری فرا رسید و آن پیامبر رحمت پس از 63 سال زندگی پرفراز و نشیب در اثر زهری که زن یهودیه به آن حضرت داده بود به شهادت رسید و در مدینه منوره در منزل خودش او را به خاک سپردند

 


[ یکشنبه 90/8/22 ] [ 11:51 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

حضرت عیسی (ع):      حضرت عیسی

سومین پیامبر اولوالعزم،حضرت عیسی (ع) است.نام مبارکش در قرآن 25 بار به عنوان عیسی و 13 بار به عنوان مسیح آمده است،و انجیل نام کتاب اوست.

واژه عیسی ترجمه عربی کلمه ی(یشوع)است که به معنی نجات دهنده می باشد.او 2002 سال قبل (570 سال قبل از ولادت پیامبر اسلام)در سرزمین کوفه در کنار رود فرات چشم به جهان گشود و به گفته بعضی،او در دهکده ناصره یا بیت المقدس در عصر سلطنت فرهاد پنجم یکی از شاهان اشکانی متولد گردید.

ولادت او به طور معجزه به اذن خدا،بدون پدر رخ داد.مادرش حضرت مریم (علیهاالسلام)دختر عمران از بانوان فرزانه و از شخصیتهای برجسته ی بنی اسرائیل بود،پدر مریم بنام عمران از نسل حضرت سلیمان (ع) بود و از علمای برجسته و پارسا و عابد بنی اسرائیل به شمار می آمد.

حضرت عیسی (ع) در سی سالگی به رسالت مبعوث شد و در 33 سالگی زمانی که یهودیان خواستند او را بکشند،خداوند او را به آسمان برد و از شر یهودیان محفوظ داشت،او دارای دوازده نفر یار مخصوص بنام (حواریون) بود،که در عصرش و بعد از آن،او را بسیار یاری کردند و در گسترش آیینش کوشیدند،جز یک نفر از آنها به نام (یهودااسخریوطی) که منافق گردید.

حضرت عیسی (ع) در روزهای آخر عمر،شمعون را وصی و جانشین خود نمود.

هر رسولی برای اثبات پیامبری و رسالت خود معجزه دارد،حضرت عیسی (ع) به بنی اسرائیل گفت:من از طرف پروردگار شما نشانه ای برایتان آورده ام،آنگاه پنج معجزه ی خود را به این ترتیب بر شمرد:

1.من از گل چیزی به شکل پرنده می سازم،سپس در آن می دمم،به فرمان خدا پرنده ای می گردد.

2.کور مادرزاد را بینا می کنم.

3.مبتلایان به بیماری برص (پیسی) را بهبود می بخشم.

4.مردگان را زنده می کنم.

5.از آنچه می خورید و در خانه خود ذخیره می نمایید،خبر می دهم.یکی دیگر از معجزات آن حضرت مائده آسمانی بود که به درخواست حواریون انجام شد،خداوند نیز دعای حضرت را اجابت کرد و مائده ای آسمانی که چند قرص نان و چند ماهی بود را بر آنها نازل کرد.


[ یکشنبه 90/8/22 ] [ 11:48 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

حضرت موسی

حضرت موسی (ع):

حضرت موسی (ع) سومین پیامبر الوالعزم است که دارای شریعت و کتاب مستقل (بنام تورات) و دعوت جهانی بود.او از نسل حضرت ابراهیم (ع) است و با شش واسطه به آن حضرت می رسد و 500 سال بعد از ابراهیم خلیل ظهور کرد و 240 سال عمر نمود.

نام مبارک حضرت موسی (ع) 136بار ودر34 سوره قرآن آمده است،از این رو می توان گفت:قرآن عنایت و توجه ویژه ای به زندگی حضرت موسی (ع) داشته است.

مادر حضرت موسی (ع) یوکابد نام داشت،وهر دو از نژاد بنی اسرائیل بودند،جدشان اسرائیل حضرت یعقوب (ع) بود،نظر به این که حضرت یعقوب (ع) هفده سال آخر عمر در مصر می زیست،فرزندان و نوادگان او به نام خاندان بزرگ بنی اسرائیل،از مصر برخاستند و در دنیا منتشر شدند.

مهمترین وقایع زمان حضرت موسی (ع):

زمانی که حضرت موسی (ع)با همسرش بسوی مصر در حرکت بود،در بین راه درد زایمان همسرش را بی تاب کرد،او که به نزدیکی کوه طور رسیده بود آتشی از دور نظرش را به خود جلب کرد،او برای گرم کردن همسرش بسوی کوه طور حرکت کرد،ناگهان درخت عظیمی را دید که آتشی بدون دود از آن متصاعد است و هر لحظه بر شعله آن اضافه می شود،چون خواست مقداری از آتش بردارد از میان درخت ندا رسید:ای موسی،منم خداوند،پروردگار جهانیان.عصای خود را بیفکن.وقتی که موسی (ع) عصای خود را به زمین انداخت مشاهده کرد که عصا چون ماری با سرعت در حرکت آمد،ترسید و به عقب برگشت،حتی پشت سر خود را نیز نگاه نکرد،به او گفته شد:برگرد و نترس تو در امان هستی،اکنون دستت را در گریبانت فرو بر،هنگامی که خارج می شود سفید و درخشنده است.به این ترتیب حضرت موسی (ع) به مقام پیامبری رسید و نخستین ندای وحی را شنید که با دو معجزه (اژدها شدن عصا و ید بیضاء)همراه بود و مامور شد که برای دعوت فرعون به توحید،حرکت کند.

واقعه مهم دیگر ایمان آوردن زبردست ترین ساحران آن زمان بود.حضرت موسی (ع) که برای رسالت خود به نزد فرعون رفته بود،فرعون از او نشانه ای بر صداقت سخنش خواسته بود.حضرت موسی (ع) عصا را به زمین انداخت و ناگهان عصا به مار بسیار بزرگی مبدل شد که از هر طرف حمله می کرد.فرعون چون این معجزه را دید رو به اطرافیان کرد و گفت:این مرد ساحر است.سپس فرعون فرمان داد بهترین و ماهر ترین ساحران آن زمان را نزدش بیاورند،چون همه حاضر شدند و تمام هنر خود را به کار بستند،حضرت موسی (ع) عصا را انداخت،عصا که به صورت اژدهایی در آمده بود تمام آن عصاها و ریسمانها را که به صورت مار بودند را بلعید.ساحران که تا آن لحظه چنین صحنه ای را ندیده فهمیدند که غیر از معجزه چیز دیگری نمی تواند باشد،بنا بر این همه به سجده افتادند و گفتند ما به پروردگار موسی و هارون ایمان آوردیم.

از وقایع بسیار مهم غرق شدن فرعون بود که ادعای خدایی می کرد.در این واقعه حضرت موسی (ع) چون به دریا رسید عصایش را به دستور خداوند به دریا زدو ناگهان دریا شکافته شد،آنها به سلامت از آن عبور کردند و چون فرعونیان به داخل دریا رفتند تا به تعقیب بنی اسرائیل بپردازند بدستور خداوند آبها از هر سو به هم پیوسته و همه فرعونیان را به کام مرگ فرو بردند.

از وقایع مهمه دیگر پرستش گوساله سامری بود،این گوساله که با طلا ساخته شده بود توسط مردی منافق به نام سامری ساخته شد و بنی اسرائیل را به پرستش آن دعوت نمود.چون موسی (ع) از کوه طور به میان قوم خود برگشت و دید مردم گوساله پرست شده اند برای چندمین بار آنها را نصیحت کرده و از انحراف و سقوط نجات داد،سپس سامری را از جامعه طرد کرد،و او پس از یک بیماری مرموز بسیار سخت و واگیر دار به هلاکت رسید.

واقعه مهم دیگر داستان قارون است،قارون که یکی از دانشمندان و تنها ثروتمندی بود که فقط کلید خزاین او را شصت قاطر حمل می کردند در اثر نافرمانی از دستورات خداوند مبنی بر این که زکات اموال خود را بدهد،به نفرین حضرت موسی (ع) دچار شد و خود و تمام اموال و داراییهایش به زمین فرو رفت.


[ یکشنبه 90/8/22 ] [ 11:48 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

حضرت ابراهیم(ع):                            حضرت ابراهیم


حضرت ابراهیم (ع) دومین پیامبر اولوالعزم است که دارای شریعت و کتاب مستقل بوده و دعوت جهانی داشته،او حدود هزار سال بعد از حضرت نوح(ع)ظهور کرد.نام مبارک حضرت ابراهیم قهرمان توحید،69 بار و در 25 سوره از قرآن کریم آمده است.حضرت ابراهیم (ع) حدود چهار هزار سال قبل می زیست او 175 سال عمر کرد و سراسر عمرش را در راه توحید و مسائل انسانی سپری کرد.

مهمترین وقایع حضرت ابراهیم (ع):

بتخانه بزرگ شهر که مملو از بت های گوناگون بود و مردم گمراه آنها را به جای خداوند پرستش می کردند و نزد آنها بسیار مقدس بود،توسط حضرت ابراهیم (ع) تمام بتها تکه تکه شدند،او سپس تبر را بر دوش بزرگترین بت آنجا قرار داد و از آنجا خارج شد.

دیگری آتشی بود که بدستور نمرود برافروخته شد.نمرود به تمام مردم دستور داده بود که هیزم جمع کنند و در بیابانی روی هم تلنبار کنند،پس از این که مردم دستور را انجام دادند کوهی از هیزم در برابر نمرود درست شد،آنگاه جایگاهی برای نمرود درست کردند تا او از بالا بهتر بتواند سوختن حضرت ابراهیم را نظاره گر باشد.سپس هیزمها را آتش زدند،آتش که شعله ور شد حضرت ابراهیم را درمنجنیقی که به همین منظور درست کرده بودند قرار داده و به سوی آتش پرتاب کردند.در این هنگام خداوند به آتش دستور داد که بر ابراهیم سرد و سلامت باشد.ناگهان مردم با کمال تعجب دیدند که آن همه آتش به گلستان مبدل شد.

از دیگر وقایع مهم بنای خانه کعبه بود که بدست حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل (ع) ساخته شد.

واقعه مهم دیگر،ذبح حضرت اسماعیل بود که چون او از آن آزمایش سربلند بیرون آمد خداوند نیزدر عوض قوچی از بهشت برای حضرت ابراهیم فرستاد تا آن را به جای حضرت اسماعیل قربانی کند.


[ یکشنبه 90/8/22 ] [ 11:39 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]

کلامی با خدا بگوییم

پروردگارا

یاری ام ده ، تا بدون اینکه از ایمان افراد بپرسم

و بدون اینکه بدردم بخورند، همدل و همدردشان باشم .

زیرا در سودای هر انسانی ” روح تو ” خانه گزیده . . .

.

خطا از من است، می دانم.

از من که سالهاست گفته ام “ایاک نعبد”

اما به دیگران هم دلسپرده ام

از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین”

اما به دیگران هم تکیه کرده ام

اما رهایم نکن

بیش از همیشه دلتنگم

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم

.

من نیز چو خورشید دلم زنده به عشق است

راه دل خود را نتوانم که نپویم

هر صبح در آیینه جادویی خورشید

چون می نگرم او همه من، من همه اویم

.

خوش به حال آنکه قلبش مال توست

حال و روزش هر نفس، احوال توست

خوش به حال آنکه چشمانش تویی

آرزوهایش همه آمال توست…


[ چهارشنبه 90/8/18 ] [ 11:6 عصر ] [ مریم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 13
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 365281